همانطور که می دانید برنامه ریزی که دشمنان برای سوریه از جمله معارضان داخلی و همچنین کشورهای غربی و عربی که از آنها حمایت می کنند اینگونه بود که نظام در مدت دو تا سه ماه سقوط کند و یک نظام جدید جایگزین شود. اما اکنون شاهدیم که نظام سوریه علی رغم تمامی مشکلاتی که داشته بیش از چهار سال است که توانسته مقاومت کند، این موضوع خود نشان دهنده توانمندی نظامی سوریه در ایستادگی و مقاومت است. علاوه بر این، شاید در دوماه گذشته اتفاقاتی از جمله عقب نشینی های ارتش سوریه از استان ادلب و جسر الشغور رخ داد اما در حال حاضر مشاهده می کنیم که نظام از این عقب نشینی ها عبور کرده است، شهر قلمون به طور تقریبی پاکسازی شده است، در منطقه زبدانی نیز دولت در وضعیت تهاجم قرار دارد، در درعا طوفان جنوب را کاملا سد کرده و نزدیک به چهارصد تن از تکفیری ها را کشت و در اطراف حلب در یک وضعیت خوبی قرار دارد و دولت سوریه ادعا کرده است که به زودی حمله ای سراسری را به اطراف حلب آغاز خواهد کرد.

پیش بینی اینکه جنگ تا کجا ادامه میابد کار بسیار سختی است. ولی تصور می کنم جنگی که در سوریه است ارتباط مستقیمی با موضع ترکیه، شرایط عراق، رفتار اردن و هرگونه رفتار در سطح منطقه دارد. پیروزی عراقی ها در استان صلاح الدین، در بخش هایی از استان انبار و بیجی، امکان یکسره سازی وضعیت تروریست های داعش در داخل خاک عراق در طی چند ماه آینده را به وجود آورده است و این موضوع می تواند شرایط سوریه را به طور کامل تغییر دهد. به ویژه اینکه در حال حاضر یک هماهنگی جدی میان ایران، عراق و سوریه از طریق اجلاس وزرای کشور این سه کشور در حال انجام است و این نوع همکاری در ارتباط با بحث جنگ علیه تروریسم، باعث به وجود آمدن هماهنگی میان طرفین شده است از همین رو پیروزی در جبهه عراق تمامی انرژی ها را متمرکز بر شرایط سوریه خواهد کرد.

اینکه اوباما می گوید بمباران هوایی کافی نیست و باید روی زمین کار را یکسره کرد، حرف کاملا درستی است. این برداشت امریکا یک برداشت درست است و با واقعیت های میدانی انطباق دارد. اما در مورد اینکه با چه نیرویی می خواهد اینکار را یکسره کند، اختلاف نظر فراوانی به وجود می آید. امریکا فکر می کند که معارضین میانه روی غیرتکفیری و غیر داعشی می توانند مبنای اینکار قرار گیرند. اما ایران معتقد است اینها همه شان در نهایت تروریست هستند و به هر کدامشان سلاح داده شود، در نهایت به دست داعش می رسد و تنها کسی که می تواند داعش و نیروهای تکفیری را شکست دهد طرف هایی هستند که انگیزه لازم را برای جنگ با داعش دارند، مانند دولت، ارتش دفاع ملی سوریه و نیروهای داوطلب مردمی و با کمک به این نیروها کار یکسره سازی تکفیری ها را انجام دهند.

بله! ممکن است چنین راهبردی از سوی امریکا وجود داشته باشد. به ویژه اینکه جان کری چندی پیش اعلام کرد که ما در جنگ علیه تروریسم شاید ناچار باشیم با اسد وارد گفت و گو شویم. این اظهار نظر اهمیت زیادی دارد و نشان می دهد که همکاری با اسد یکی از گزینه های امریکاست، هرچند که تا الآن اینگونه نبوده است. اگر چنین تحولی رخ دهد، فکر می کنم جنگ علیه تروریسم بیش از هر زمان دیگری تسهیل خواهد شد.
ورود ترکیه به سوریه یعنی اعلان جنگ علیه این کشور. اینکه ترکیه می گوید که می خواهد منطقه ای امن برای آوارگان ایجاد کند، همه اینها عناوینی است برای توجیه دخالت فعلی ترکیه در داخل سوریه. قطعا هرگونه ورود نظامی به داخل سوریه یک تجاوز است و قاعدتا باید با واکنش جامعه بین المللی، سازمان ملل و شورای امنیت مواجه شود. اما سئوال اینجاست که آیا ترکیه توان چنین کاری دارد یا خیر؟ باید گفت که با توجه به اینکه حزب عدالت و توسعه در انتخابات پیشین ترکیه نتیجه مطلوبی را بدست نیاورده است، در حال حاضر شرایط سختی را پشت سر می گذراند. اکنون احزاب کرد از جایگاه مناسبی در عرصه سیاسی ترکیه برخوردار هستند و دو حزب جمهوری خواه خلق و حرکت ملی نیز موقعیت بهتری نسبت به گذشته دارند، از همین رو سیاست دولت ترکیه مبنی بر دخالت در سوریه به شدت تضعیف شده است.

ورود ترکیه به سوریه به این معنی است که بحران در سوریه از یک ظاهر ملی که برای آن ایجاد کرده اند، تغییر می کند. البته همانطور که می دانید جنگ سوریه داخلی نیست یک جنگی است که در آن امریکا، ترکیه، عربستان، اردن و قطر نیز حضور دارند، ولی در یک ظاهر ملی این بحران را به وجود آورده اند. به همین دلیل است که تا الآن در یک چارچوب مخاصمه داخلی به آن نگاه شده است. ولی ورود مستقیم ترکیه به سوریه این جنگ را تبدیل به یک جنگ منطقه ای می کند و راه ورود قدرت های دیگر به منطقه را باز می کند، از همین رو این موضوع می تواند یک بحران جدید در تمام منطقه ایجاد کند که این یک خطر جدی و بالقوه در منطقه است.
به هر حال ورود ترکیه قطعا بدون واکنش از طرف ایران نخواهد بود، اما این واکنش چه خواهد بود به موقع خودش با موضع گیری ها روشن خواهد شد.
عربستان از زمانی که وارد یمن شده و نتوانسته نتیجه مطلوبی را از این جنگ بدست بیاورد، سعی دارد تا دستاورد خود را در سوریه تعریف کند. به همین دلیل مبالغ قابل توجه و سلاح های کیفی به نیروهای معارض و تروریست در داخل سوریه داد تا بتوانند به شمال سوریه و شهر ادلب حمله کنند. از طرفی برنامه ریزی طوفان جنوب که بر وزن طوفان قاطعیت طرح ریزی شده بود، هزینه های بسیار سنگینی برای عربستان سعودی به بار آورد. زیرا عربستان سعودی به دنبال یک پیروزی در سطح منطقه است اما شکست این حمله و کشته شدن بیش از چهارصد تکفیری در اطراف درعا، نشان داد که عربستان سعودی علی رغم اینکه میزان هزینه ها و برنامه ریزی تهاجمی را افزاش داده اما دستاورد زیادی نداشته و احتمال اینکه بتواند شکست خود در یمن را در سوریه جبران کند بسیار ضعیف است.

جنگ در یمن برای عربستان تبدیل به یک جنگ فرسایشی شده است. جنگ فرسایشی برای هر نظام سیاسی یک مصیبت و یک خطر جدی است. شکی وجود ندارد که عربستان اکنون درگیر یک جنگ فرسایشی شده است. از طرفی نظام سیاسی در عربستان قاعدتا باید به سمت خروج از این وضعیت فرسایشی برود که این یک امر بسیار طبیعی است. اما عربستان سعودی اکنون آمادگی تغییر سیاست در قبال یمن را ندارد. زیرا تاکنون بیست و پنج تا سی میلیارد دلار در این تجاوز گسترده به یمن هزینه کرده است و عربستان با این سرمایه گذاری نمی تواند با پذیرش شکست، جنگ را به پایان برساند. لذا این کشور همچنان در تکاپوست که تا با یک روزنه امید و یک اقدامی که بتواند آبروی عربستان را حفظ کند، این جنگ را به پایان برساند. از همین رو نشانه ای از تغییر سیاست های این کشور نه در یمن دیده می شود و نه در سوریه، زیرا عربستان نیز در سوریه طی سالیان گذشته هزینه زیادی را انجام داده و به راحتی نمی تواند از این جنگی که خود باعث آن بوده است خارج شود.
خیر. عربستان سعودی همچنان احساس می کند که سیاست مداخله گرانه در عراق، سوریه، لبنان، بحرین و یمن حافظ جایگاه عربستان در سطح منطقه است. این تفکر همچنان تفکر غالب در حکومت عربستان است، بنابراین در حال حاضر امکان عقب نشینی این کشور وجود ندارد. اگر زمانی این تفکر تغییر پیدا کند سیاست های مداخله گرانه پایان می یابد و منطقه یک وضعیت متفاوت پیدا خواهد کرد.

نیروهای کرد اکنون بخش هایی از قامشلی و حسکه را تصرف کرده اند و وارد استان های رقه و حلب نیز شده اند، این امر، تحولی در سوریه آینده ایجاد خواهد کرد و وضعیتشان در آینده سوریه متفاوت خواهد بود. ولی این که تغییر چگونه خواهد بود، آیا این اقدام به معنی جدایی است یا به معنی فدرالیسم؟ خود یک سئوال است. در هر صورت فکر می کنم که فدرالیسم یکی از سرنوشت های قطعی است که در آینده سوریه خواهد بود.
بله! کردها اکنون هم با ارتش ملی سوریه و هم با ارتش آزاد سوریه، در مناطقی از جمله کوبانی با بخشی از مخالفان ملی و نه تکفیری و در بخشی دیگر از جمله حسکه با ارتش ملی سوریه همکاری می کنند.
اولا این عملیات ها متفاوت است. این عملیات برای کردهای عراق و سوریه با یک ستاد هماهنگی انجام می شود و تا کنون تاثیر زیادی داشته است، زیرا آنها فاقد هرگونه پوشش هوایی بودند. اما این حملات برای گروه حشد الشعبی در عراق تاثیر نداشته است، چرا که همکاری ستادی میان آنها وجود ندارد. به همین دلیل بمباران اینها با اشتباهاتی همراه بوده است و گاهی نیروهای دولتی عراق به جای داعش مورد هدف قرار می گرفتند که این موضوع جو بدبینی را افزایش داده است. در سوریه هم دولت این کشور و ارتش دفاع ملی که یک تشکل مردمی در سوریه است، هیچگونه همکاری با امریکایی ها ندارند به همین دلیل این بمباران ها خیلی کارساز و دقیق برای این نیروها نبوده و در مقاطعی نیز نتیجه عکس برای آنها داشته است.
* گفتگو از میثم سلیمانی



